برچسب ها:
مولای مهربان (1)،
|
نظر
یادش نمی کنم که مرا؛ یاد دیگری ست....راهش نمی روم ؛ که مرا؛ راه دیگری ست
می خواهم از همه ؛ به ظهورش دعا کنند
وقت دعا به او دل من؛ جای دیگری ست
عمری به خوان سفره مهرش نشسته ام
درکم نمی شود که حواسم ؛ به دیگری ست
باشد همیشه سایه لطفش ؛ به روی سر
سر می کشم کنار ؛ که سر سوی دیگری ست
او در نماز نیمه شبش ؛ فکر ما بود
ما را نماز ظهر ؛ تمنای دیگری ست
آزرده گشت است دلم ؛ بس خطا که کرد
او دست من گرفته ؛ دلم دست دیگری ست
رو کن سهیل از سر صدق و خلوص دل
امید وار باش که او ؛ فیض دیگری ست