بهوش ای جان که جانان خواهد آمد
دگر یوسف به کنعان خواهد آمد
دگر برخیز از این خواب گرانت
که روز وصل یاران خواهد آمد
مکن اندیشه دیگر از شب سرد
که صبح شام هجران خواهد آمد
بگو دیگر برو فصل خزانی
که آن فصل گل افشان خواهد آمد
دگر ای شب پرستان فرصتی نیست
که خورشید درخشان خواهد آمد
که گردد زنده از او ملک دنیا
شکوفایی دوران خواهد آمد
خوشا بر حال دور روزگاران
دگر غیبت به پایان خواهد آمد