برچسب ها:
ملاقات با امام زمان(عج)؛ هستها و بایدها (1)،
ملاقات با امام زمان(ع) (1)،
هستها و بایدها (1)،
|
نظر بدهید
ملاقات با امام زمان(ع)؛ هستها و بایدها
«بسیاری از کسانی که ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت را داشتهاند و گاهگاه واقعاً از فیض آن حضرت نیز برخوردار شدهاند، نه ایشان، بلکه یکی از یاران خاصّ ایشان را زیارت کردهاند؛ چه، همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولیّ مطلق به سر میبرند و در خدمت ایشان از جان و دل میکوشند. اینان اوتاد، نجباء، نقباء، رجال الغیب و صلحا هستند که اگرچه از جنس دیگر مردمانند، به مراتبی از تهذیب نفس و جلای باطن نائل شدهاند که میتوانند در محضر آن حضرت به سر برند.»
در سالهای اخیر، توجه روزافزون اقشار مختلف جامعه به ویژه جوانان، به موضوع مهدویّت و انتظار، موجب رونق بازار کتابها و نشریههای مرتبط با این موضوع شده و هر از چند گاه، کتاب یا نشریة جدیدی به این جرگه وارد میشود.
پدیدة یاد شده گرچه در جای خود بسیار مبارک و امیدوارکننده است، ولی بیمها و نگرانیهایی را هم در پی دارد که بایسته است علمای حوزه، صاحبنظران مسائل اعتقادی و مسئولان فرهنگی کشور با حساسیت و دقت نظر بیشتری به این پدیده توجه کنند.
یکی از موضوعهایی که در این میان بسیار اهمیّت دارد و نیازمند دقت و توجه بیشتری است، پرداختن افراطی به موضوع تشرّفات و ملاقات با امام زمان(ع) است. متأسفانه موضوع یاد شده، این روزها دستمایة بسیاری از کتابها و نشریههای نوظهور قرار گرفته است و نویسندگان و ناشران این قبیل کتابها و نشریهها تلاش میکنند با داغتر کردن فضای بحث و گفتوگو در این زمینه، مخاطب بیشتری جلب کنند و بر شمارگان کتابها و نشریههای خود بیفزایند.
با توجه به اهمیّت موضوع یاد شده و به دلیل پرسشهای فراوانی که دانشجویان، فرهنگیان و دیگر اقشار اجتماعی در این زمینه مطرح میکنند، به بررسی جنبههای مختلف این موضوع میپردازیم.
1. امکان یا عدم امکان تشرّف
امام مهدی(ع) در آخرین توقیعی که خطاب به چهارمین نایب خاص خود، علی بن محمد سمری، صادر کرد، فرمود: «ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر میمیری. پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت دوم [تامه] رخ داده است. دیگر ظهوری نیست، مگر به اذن خداوند و آن، پس از مدتی دراز و بعد از آنکه دلها سخت شد و زمین از ستم پرشد، رخ خواهد داد. به زودی از شیعیانم، کسانی خواهند آمد که ادّعای دیدار (مشاهده) مرا میکنند. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادّعای دیدار مرا کرد، دروغگو و افترا زننده است».1
این توقیع شریف، زمینهساز بحث و گفتوگوهای فراوانی در زمینة امکان یا عدم امکان ملاقات حضرت مهدی(ع) در زمان غیبت شده و علمای شیعه را به اظهارنظر در این زمینه واداشته است.2 آنچه از مجموع این بحث و گفتوگوها برمیآید، این است که در اصل امکان ملاقات با آن حضرت تردیدی نیست و اینکه افراد زیادی در طول دوران غیبت کبرا به این شرافت رسیدهاند، گواه روشنی بر این مدعاست. با این حال، سخن در شرایط و ویژگیهای آن است.
یکی از نکتههایی که همه علمای شیعه در این زمینه بر آن اتفاق نظر دارند، این است که در عصر غیبت کبرا، باب نیابت و سفارت، به گونهای که در مورد نایبان خاص آن حضرت و در دوران غیبت صغرا وجود داشت، بسته شده است. از اینرو، هیچ کس نمیتواند ادّعا کند که با آن حضرت در ارتباط است و هر زمان اراده کند، میتواند با ایشان ملاقات کند یا به طور خاص از سوی ایشان نیابت یافته است که اموری را به انجام رساند یا دستورهایی را به مردم ابلاغ کند.
نکتة دیگری که بسیاری از علمای شیعه در کتابها و آثار خود به آن اشاره کردهاند، این است که ملاقات با امام زمان(ع) مستلزم شایستگیهای ویژهای است که حتی بسیاری از بزرگان به آن دست نیافتند و گروهی هم که به این توفیق دست یافتند، با تلاشهای فراوانی بوده است.
حضرت آیتالله جوادی آملی در این زمینه میفرماید: «امام(ع)، وحید دهر است. مثل شمس آسمان است. همانطور که شما با دستتان نمیتوانید به آفتاب برسید، نمیتوانید به راحتی به امام برسید».3
حضرت آیت الله ناصری نیز وجود «سنخیّت» را شرط لازم برای حصول تشرّف دانسته است و میفرماید:
تنها کسانی میتوانند آن حضرت را ببینند و ایشان را بازشناسند که خود از بُعد مادیِ عالم خارج شده باشند و با آن حضرت که سلطان عالم مجرّدات هستند سنخیت برقرار کرده باشند. از اینروست که «سنخیت» را نخستین و مهمترین شرط برای حصول تشرّف میدانیم... . دو شیء تنها به این شرط میتوانند به هم منضمّ شوند و پیوستگی یابند که از سنخیت نسبت به یکدیگر بهرهمند باشند. حال اگر کسی سنخیت با عالم ماده و مادیات نداشته باشد، نمیتواند همسنخ عالم مجردات باشد و با فرشتگان و برتر از آنان، حضرت ولیّعصر(ع) ارتباط برقرار کند».4
ایشان در ادامة سخنان خود، پیراستن نفس از رذیل اخلاقی (تخلیه) و آراسته شدن به صفات پسندیده (تحلیه) را تنها راه ایجاد سنخیت میدانند: «تخلیة نفس از رذائل اخلاقی و تحلیه آن به صفات پسندیده، تنها راه ایجاد سنخیت و زان پس تشرّف یافتن به محضر آن حضرت است؛ چه، مادام که نفس انسان از صفات رذیله تخلیه نشود و به صفات حمیده آزین نبندد، حجابهای نفسانی مانع از دیدن خورشید وجود آن حضرت است».5
با توجه به آنچه گفته شد، باید بسیار مراقب بود که در طرح موضوع ملاقات با امام زمان(ع) به گونهای رفتار نکنیم که مردم گمان کنند هر کس میتواند ادّعای رؤیت کند و هر ادّعایی را هم به راحتی میتوان پذیرفت.
یکی از موضوعهایی که در زمینه ملاقات با امام زمان(عج) باید بدان توجه داشت، این است که آیا همه کسانی که ادّعا میکنند با امام زمان(ع) ملاقات کردهاند، به راستی شخص آن حضرت و وجود واقعی ایشان را دیدهاند یا احتمالهای دیگری در این میان وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت، احتمالها و فرضهای مختلفی در این زمینه مطرح است و هرگز نمیتوان ادّعا کرد که همه مدّعیان رؤیت امام مهدی(ع) به واقع آن حضرت را دیدهاند.
حضرت آیتالله جوادی آملی در زمینة دستهبندی کسانی که موفق به دیدار امام زمان(ع) شدهاند، میفرماید: «خیلی از موارد است که انسان بیمار دارد، شفا پیدا میکند یا گمشدهای دارد، پیدا میکند، امّا آیا اینها به وسیلة شخص حضرت است یا اولیای فراوانی که زیر نظر حضرت هستند یا شاگردان فراوانی که حضرت دارد؟ یا اینکه یکی از اولیای خود را اعزام میکند؟ هیچ برهانی بر مسئله نیست که مثلاً آن کسی که شخص گمشده را به منزل میرساند یا مشکل کسی را حل میکند، شخص حضرت باشد. اولیای فراوانی در خدمت و تحت تدبیر حضرت هستند. حضرت ممکن است به یکی از اینها دستور داده باشند و آن مشکل حل شود. در بعضی از موارد، آن تمثلات نفسانی را انسان مشاهده میکند و خیال میکند واقعیت است. این بخش اوّل که مشهود است تمثلات نفسانی بوده، باید از واقعیتبینی جدا شود.
در بخش دوم که حقیقتاً کسی را میبیند و مشکل او حل میشود یا شفای مرضی بوده یا گمشدهای را به مقصد میرساند، در اینجا نیز هیچ برهانی ندارد که حضرت باشد یا شاگردی از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراوانی دارد. این سیصد و سیزده نفری که هستند، الآن ممکن است افراد فراوانی باشند که تحت تدبیر آن حضرت، مأموریتهایی را انجام میدهند.
بخش سوم آن است که نظیر مرحوم بحرالعلوم(ره) خدمت خود حضرت میرسد. این را هم بعضی منکر هستند، [ولی] این هیچ استبعادی ندارد، بلکه امکان هم دارد. امّا در این بخش دو مسئله وجود دارد: یک، فرد حق ندارد بگوید من خدمت حضرت رسیدهام؛ دو، ما حق نداریم قبول کنیم. به ما گفتهاند که شما تکذیب کنید؛ یعنی نگویید او دروغ میگوید، بلکه اثر عملی بار نکنید. تکذیب به معنای اینکه شما دروغ میگویید و حضرت غیرقابل دیدن است، نیست».6
حضرت آیتالله ناصری نیز در این باره میفرماید: «بسیاری از کسانی که ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت را داشتهاند و گاهگاه واقعاً از فیض آن حضرت نیز برخوردار شدهاند، نه ایشان، بلکه یکی از یاران خاصّ ایشان را زیارت کردهاند؛ چه، همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولیّ مطلق به سر میبرند و در خدمت ایشان از جان و دل میکوشند. اینان اوتاد، نجباء، نقباء، رجال الغیب و صلحا هستند که اگرچه از جنس دیگر مردمانند، به مراتبی از تهذیب نفس و جلای باطن نائل شدهاند که میتوانند در محضر آن حضرت به سر برند. طُرفه آنکه غیر از طبقه صلحاء، گویا بقیّه این طبقات دارای تشرّف اختیاری هستند و میتوانند در هر لحظهای که طلب کنند، به محضر ایشان بار یابند.
اگرچه شمارة اینان به درستی بر ما معلوم نیست، گویا جمعیّت حاضر در محضر آن حضرت، بیش از پانصد نفر هستند. اینان دائماً در فرمان آن حضرتند و حوائج شیعیان و محبّان ایشان را به فرمان آن حضرت روا میدارند. ازین روست که شماری از کسانی که ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت را دارند، هر چند واقعاً مورد نظر و فیض خاصّ آن حضرت واقع شدهاند، امّا نه خود ایشان که یکی از یاران خاصّ ایشان را زیارت کردهاند، امّا با اصرار مدّعی میشوند که خود آن حضرت را دیدهاند. باید از اینان پرسید: آیا پیش از این ایشان را دیدهاند که از چگونگیِ چهره ایشان آگاه باشند تا بتوانند آن حضرت را باز شناسند؟
یاران آن حضرت و به ویژه طبقة رجال الغیب، همواره به امر آن حضرت به میان مردم رفت و شد میکنند و حوائج آنان را برطرف میسازند. بدینترتیب، اگر کسی با یکی از مردان الهی روبهرو شد که پس از انجام حوائج مادّی و یا معنویِ او، از دیده نهان گشت، نباید بپندارد که خود آن حضرت را دیده است؛ چه بسا یکی از یاران خاصّ آن حضرت که سر در فرمان ایشان دارند را دیده است».7
با توجه به مطالب یاد شده، نباید هر عنایتی را که از سوی امام زمان(ع) به شخصی میشود و هرگونه گرهگشایی را که از سوی آن حضرت صورت میگیرد، به حساب ملاقات یا تشرّف گذاشت. همچنین نباید هر ادّعای تشرّفی را به سادگی پذیرفت و بر گفتههای مدّعی مهر تأیید زد.