تقد?م به پدرم
قلمم راست با?ست !
واژه ها ... گوش به فرمان قلم !
همگ? نظم بگ?ر?د
مودب باش?د !
صاحب شعر عز?ز? است به نام "پدر "
امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟ !
آنقَدَر وسوسه دارم بنو?سم که نگو ...
تک و تنها و غر?بم !
تو کجا?? پدرم ... ؟ !
آنقَدَر حسرت د?دار تو دارم که نگو ...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حا? ...
آنقَدَر بوسه به تصو?ر تو دادم که نگو ...
جانِ من حرف بزن !
امر بفرما پدرم ..
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو ...
کوچه پس کوچه ? ا?ن شهر پر از تنها??ست
آنقَدَر ب? تو در ا?ن شهر غر?بم که نگو ...
پدر ا? ?اد تو آرامش من !...
امشب از کوچه ? دلتنگ?ِ من م?گُذر?؟ !
جانِ من زود ب?ا
بغلم کن پدرم !...
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو ...
گفته بود? : فرزندم ! عاشق اشعار تو ام
ا? به قربان تو فرزند .. ب?ا دلتنگم
آنقَدَر شعر برا? تو بخوانم که نگو ...
پدرم ... پدر خوبم
به خدا دلتنگم !
رو به رو?م بِنِش?ن? کاف?ست
همه دن?ا به کنار ...
تو که باش? بابا !
دست و دلباز تر?ن شاعر ا?ن منطقه ام
آنقَدَر واژه به پا? تو بر?زم که نگو ...
گرچه از دور ول?،دست تو را م?بوسم
نه شعار است ،نه حرف