برچسب ها:
در مورد امام زمان(عج) (52)،
|
نظر بدهید
ملاقات با آقا، از خیال تا واقعیت
مردم به شدت به حضرت علاقهمند و ارادتمندند و اگر کسی ادعای ملاقات بکند و ظاهرالصلاح هم باشد، ممکن است مقبول قرار بگیرد و این مشکلات فراوانی دارد. در جریان رؤیت حضرت، باید این نکتهها روشن شود که خیلی از موارد است که انسان یک بیماری دارد و شفا پیدا میکند یا گمشدهای دارد و پیدا میکند؛ هیچ دلیلی نداریم که مثلاً آن کسی که شخص گمشده را پیدا کرده و یا مشکل دیگری را حل کرده، شخص حضرت باشد. اولیای فراوانی در خدمت حضرت و در تحت تدبیر حضرتند و ممکن است به یکی از اینها دستور داده باشد تا آن مشکل را حل کند.
هر کس میتواند ادعا کند که من خدمت حضرت رسیدهام و حضرت فرمودند: «فلان چیز حلال است یا فلان چیز حرام است» آن وقت سنگ روی سنگ بند نمیشود.
در بعضی از موارد ملاقات واقعیت است؛ یعنی در حقیقت انسان کسی را میبیند که مشکل او را حل میکند یا مریض او را شفا میدهد و یا گمشدهای را به مقصد میرساند؛ اما این هیچ دلیلی ندارد که حضرت باشد. شاید شاگردی از شاگردان حضرت بوده است. حضرت شاگردان فراوانی هم دارد که سیصد و سیزده نفر هستند و الان ممکن است افراد فراوانی باشند که تحت تدبیر آن حضرت مأموریتهایی را انجام دهند. آنها هم اطاعت میکنند و به اذن خدا قدرت هم دارند؛ پس اگر یک حادثهای پیش آمد و انسان بزرگواری را دید که مشکلش را حل کرد، هیچ برهانی ندارد که حضرت است.
مطلب بعدی آن است که نظیر مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت میرسد و این هیچ بعید نیست؛ بلکه امکان هم دارد؛ اما در این بخش، دو مسئله است.
1. او حق ندارد بگوید من خدمت حضرت رسیدهام.
2. ما حق نداریم قبول کنیم.
به ما گفتهاند که شما تکذیب کنید؛ تکذیب به معنای این که شما دروغ میگویید، نیست و نیز به این معنا نیست که حضرت قابل دیدن نیست؛ بلکه تکذیب به این معناست که من موظفم اثر عملی بار نکنم و گرنه هر کس میتواند ادعا کند که من خدمت حضرت رسیدهام و حضرت فرمودند: «فلان چیز حلال است یا فلان چیز حرام است»، سنگ روی سنگ بند نمیشود. روایتی که میگوید تکذیب کنید، نه یعنی تو دروغ میگویی؛ یعنی من موظفم اثر عملی بار نکنم.
چند وقت قبل چند نفری از تهران آمده بودند. اینها به قدری ساده بودند که خیال میکردند خدمت حضرت رسیدن، مثل خدمت یک مرجع رسیدن است. نامهای آوردند که دوشنبه که شما خدمت حضرت میرسی، این نامه را خدمت حضرت بده. این نوع نگاه یک آفتی است.
امام، مثل خورشید آسمان است؛ همان طور که شما با دستتان نمیتوانید به آفتاب برسید. در این فضا و بازار آشفته، فرقهها پیدا میشود. ملل (مذاهب) را انبیا علیهمالسلام و نِحَل (ادیان ساختگی) را همینها آوردند.
حالا اگر شیادی اینها را ببیند، چه بازی در میآورد. یکی دو بار اینها باورشان میشود و بعد وقتی کشف خلاف شد، از اصل دین بر میگردند.
سوء استفاده از ضعف فهم مردم، خطر فراوانی به دنبال دارد؛ چون در این صحنه آن کس که بازیگر تر است، پیروز است. در سالهای دفاع مقدس در وجب به وجب صحنه جنگ بسیجیها میگفتند: یا اباصالح المهدی و کشور را حفظ کردند که این برکت است؛ نه مثل این عوام که میگویند: روز دوشنبه که خدمت حضرت میرسی، نامه را به ایشان بده.
درباره غیبت حضرت مهدی این ماییم که غایبیم. نابینا از بینا غایب است؛ نه بینا از نابینا.
اگر یک نابینایی دوست خودش را نمیبیند، آن دوست غایب نیست؛ این نابینا غایب است. این چنین نیست که حضرت غایب باشد؛ چه این که ظهور هم در حقیقت مال حضرت و این نور است.(1)
منبع تبیان