پيام
+
هر دو سه آرپي چي که مي زد يکبار سجده مي کرد روي لبه خاکريز و خدا را شکر مي کرد.
لحظاتي بعد دوباره بلند مي شد آرپي چي مي زد.
اين بار سجده اش طول کشيد!
مي خواستم حرفي بزنم نشد، جلو رفتم نگاه کردم ديدم تير خورده بود وسط پيشانيش.
لحظاتي بعد دوباره بلند مي شد آرپي چي مي زد.
اين بار سجده اش طول کشيد!
مي خواستم حرفي بزنم نشد، جلو رفتم نگاه کردم ديدم تير خورده بود وسط پيشانيش.

در انتظار آفتاب
92/2/3
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید