مييي خواهم كه حالم را بداند
برايم تا سحر «حافظ» بخواند
شفابخشِ دلِ بيمار باشد
«الهينام?» عطّار باشد
مييي كز هر رگش «الله» جوشد
خط جورش خطايم را بپوشد
مييي خواهم كه تا خويشم برد راه
مي لبريز «حمد» و «قلهوالله»
... شب قدر است تا دل پر بگيرد
مييي خواهم كه قرآن سر بگيرد
شب قدر است و صبح سرنوشت است
مييي خواهم كه تاكش از بهشت است
مييي كه روز و شب در ذكر هوهوست
مييي كه هر سحر «حيّ علي...» گوست
شما باران هوهو ديده بوديد؟!
ميِ «حيّ علي... » گو ديده بوديد؟!
مييي خواهم مييي از خمّ لبّيك
ميِ «لبّيك، الّلّهم لبّيك»
مييي خواهم برقصاند فلك را
مي «يا ليتني كنّا معك» را
مييي خواهم كه "يا مولا" بگويد
حسينم وا، حسينم وا، بگويد
جهان مست و زمين مست و زمان مست
بيا ساقي كه ما رفتيم از دست
خرابم كن كه آبادم كني باز
فنايم كن كه ايجادم كني باز
دخيلي بستهام بر گردن جام
دلم را جامي از مي كن سرانجام ...