يا مقلب القلوب ؛ ثبت قلوبنا الي دينک
سال 1390 : " سال جهاد اقتصادي" برشما مبارک و پر از سلامتي و موفقيت باشد
"آمديم" : amadim.parsiblog.com
خدايا در واپسين روزهاي سال، دلمان را در جويبار زلال رحمتت چنان شستشو ده که هر کجا که نفرت هست دوستي، هرکجا ياس است اميد، و هر کجا زخم است درمان جاي گيرد ...
پيشاپيش سال نو مبارک
اللهم عجل لوليک الفرج
بهار عاشق بود و زمين معشوق .عشق بي تابي مي آورد و بهار بي تاب بود.زمين اما آرام و سنگين و صبور. زمين هر روز رازي از عشق به بهار مي داد و مي گفت: اين راز را با هيچ کس درميان نگذار.نه با نسيم و نه با پرنده و نه با درخت.راز ها را که برملا کني ، بر باد مي رود و راز بر باد رفته ، رسوايي است. هر دانه رازي بود و هر جوانه رازي.هر قطره باران و هر دانه برف، رازي. و رازها بي قرار برملاشدن بودند و بهار بي قرار برملا کردن. زمين اما مي گفت: هيچ مگو، که خموشي رمز عاشقي است و عاشقي سينه اي فراخ مي خواهد.به فراخي عشق.زمين مي گفت: دم برنياور تا اين سنگ سياه الماس شود و اين خاک تلخ، شکوفه گيلاس.
*** زمستان سرد، زمستان سوز، زمستان سنگين و سالخورده و سخت. و بهار در همه زمستان صبوري آموخت و صبر و سکوت. و چه روزها گذشت و چه هفته ها و چه ماه ها. چه ثانيه ها،سرد و چه ساعت ها، سخت.بي آنکه کسي از بهار بگويد و بي آنکه کسي از بهار بداند. رازها در دل بهار باليدند و بارور شدند و بالا آمدند، و بهار چنان پر شد و چنان لبريز که پوستش ترک برداشت و قلبش هزار پاره شد. زمين مي گفت: رازهاي کوچک و عاشقي هاي ناچيز را ارزش آن نيست که افشا شود.راز بايد عظيم باشد و عاشقي مهيب . و پرده از عاشقي آن زماني بايد برداشت که جهان حيرت کند. و بهار پرده از عاشقي برداشت، آن هنگام که رازش عظيم گشت و عشقش مهيب. و جهان حيرت کرد.